هفته 39
39 هفتگیت مبارک قند عسلم عزیزم چقدر شما این روزها شیطون شدی ؟؟نه شب از دست شما خواب دارم نه روز شبا تا من تکون می خورم شما هم شروع به ورجه وورجه می کنی یه روز هم انقدر که تو شیمک مامی تکون خوردی آخرش به بابایی گفتم از شما فیلم بگیره تا بعدا به شما نشون بدیم دیروز وقتی رفتم پیش خانم دکتر برای چکاپ دستیار ایشون وقتی می خواست صدای قلب شما رو بشنوه کلی به زحمت افتاد چون شما دایم ورجه وورجه می کردی ونمی ذاشتی اون دست وپاهای کوشولوتم آنچنان از تو شیمکم بیرون داده بودی که مایه تعجب اون خانم شد وکلی خندید عزیزم پس شما کی میای؟؟؟؟؟؟ من وبابایی وبقیه بی صبرانه منتظر ورود شما فسقلی هستیم ...